ღنوشته های صورتی ღ
همه چی اینجا پیدا میشه
|
میدونی؟
یه حس ناجوری دارم
میخوام گریه کنم...
ولی ...
که چی؟
مگه کسی محل میده؟؟؟
حتی کسی نمیخونه حرف دلمو...
همش دنبال کپی میگردن...
میخواد داد بزنم
جیییییغ بزنم
بگم آهای
دوستام کجایین؟
من ناراحتم...
من غمگینم...
دارم اذیت میشم...
نبین پست طنز میذارم...
دارم قایم میشم....
آهای...
دلم واسه بچگیم تنگه...
میخوام با خیال راحت گریه کنم تا سبک بشم...
ولی...
یادم نرفته چقدر گریه کردنم مسخره شد...
چرا؟
چرا من نباید بخندم؟
از ته دل؟
مینا؟
میخونی دلنوشتمو؟؟؟؟
دلم تنگ شده واست...
ولی دیگه نمیخوام مثل همیشه جلوت ادایه خوشحالا رو در بیارم...
میخوام بیام تو بغلت گریه کنم...
میخوام درد دل کنم...
آروم بگیرم...
گرچه...
دباره با بی تفاوتی از کنار نوشتم رد میشی و میری بعدی...
دلم واسه ابتدایی تنگ شده...
پنجم دبستان...
مدرسه ی معلم...
بلوار...
اون مسیری که با هم تا خونتون پیاده میرفتیم...
خنده هامون...
درختمون...
راستش...
دستم واسه خودش نوشت اینارو...
دلم تنگه...
ناراحتم...
اشکم داره در میاد...
فعلا بای...
نظرات شما عزیزان: